گرگ وقتی به گله میزند که یا نیمهشب باشد و گوسفند خواب، یا وقتی که گوسفندی جدای از گلّهاش افتاده باشد و تنها.
این را حضرت علی (جانم به قربانش) خطاب به خوارج میفرماید:
"از جماعت انبوه مسلمین، جدا نشوید که دست خدا، همراه جماعت است و از تفرقه بپرهیزید که فرد جدا شده از جامعهی اسلامی، طعمهی شیطان است، مثل گوسفندِ جدا شده از گلّه که طعمهی گرگ میشود.[1]"
خب که چه بشود این اتّحاد؟ اتّحاد برای چه؟
در طول تاریخ، حملات سنگینی علیه اسلام شده است مثل هجوم صلیبیان یا حملهی وحشیانهی مغول(ثنویان). مسلمانان چون که در برابر سپاه کفر متّحد بودند نه تنها در برابر این دشمنان شکست نخوردند، بلکه آنها را به دین اسلام مشتاق کردند و حتّی تعدادی از فرماندههان دشمن مسلمان شدند.
ولی همین مسلمانان، مثل گلهای که گوسفندانش از هم پراکنده شده باشد، متفرق شدند و به جان هم افتادند. تفکری مثل وهابیّت اگر کامیابیای داشته باشد از همین سوراخ است.
تکفیر مسلمانان[2] یکی از میوههای این تفکرِ مثلاً "نواندیشانهی دینی" است. تکفیر یعنی فقط گروهِ ما و نه گروه شما، یعنی ندیدن اشتراکات و دیدن اختلافات. تکفیر همان کاری بود که پیامبر، در اوّلین اقدامش در مدینه با آن مخالفت کرد. دو قبیلهی اوس و خزرج که سالها با هم کینهای بودند و دشمن خونی، توسط راهنماییهای پیامبر با هم برادرانه زندگی کردند و جامعهای واحد و یکدست بوجود آمد.
البته همانموقع این اتّحاد برای یهودیها خیلی تلخ بود، یهودیها سعی کردند برای افراد دو قبیله خاطرات تلخ دوران دشمنی را یادآوری کنند و تاحدّی هم موفق شدند.
وهابیّت، تفکّری که میخواست! مثلاً بدعتستیز باشد خود شد بدعتی گنده در دین. تفکّری که شعارش "مبارزه با شرک و بدعت" بود، شعاری که بسیار زیبا و فریبنده بود، شعاری که رگ غیرت هر مسلمانی را متورم میکند، "مبارزه با شرک". ولی آنچه در باطن وهابیّت بود فقط و فقط پراکندهکردن گوسفندهای گلّه بود و اسیر گرگ شدن گوسفندِ تنها. نتیجهاش میشود غارت و هجمه بر پیکرهی بیش از 1.5 میلیارد مسلمان، توسط عدّهای اندک.
آوردهاند کاروانی به حاکمی شکایت بردند که دو راهزن کاروان صد نفری ما را غارت کردند. حاکم با تعجب پرسید: چگونه صد نفر از عهده دو تن برنیامدند؟ یکی از آنان در پاسخ گفت: آنها دو نفر بودند همراه، ما صد نفر بودیم تنها.