تربیت بانکی یا عقلانی؟
بچههایی را میبینیم که اطلاعات زیادی را در زمینههای مختلف در ذهن دارند، تاریخ، جغرافیا، فیزیک، ورزش، تکنولوژی، مذهبی و ...؛ خیلی از این اطلاعات را از مدرسه، مجلات، شبکههای مجازی و ... به خاطر سپردهاند.
بچههایی که میدانند! و آگاهی دارند نسبت به خیلی از امور و وقایع، ولی نسبتها، علّتها، ریشهها و عوامل مربوط به آن وقایع را نمیدانند. میدانند که مثلاً کاپیتولاسیون یک جنایت تاریخی بوده است، ولی فقط آن را به خاطر سپردهاند و تحلیل نکردهاند و اگر امروز جنایتی مثل کاپیتولاسیون رخ بدهد که نامش کاپیتولاسیون نباشد، نمیتوانند خود تحلیل کنند که این هم یک جنایت است و درمیمانند، درحالیکه با جزئیاتِ کامل، لایحهی کاپیتولاسیون محمدرضا پهلوی را برایت شرح میدهند.
شهید مطهری در کتاب تعلیم و تربیت حکایت قشنگی را میآورد:
رمّالی، فن و علم رمّالی را به فرزندش آموزش میدهد تا بعد از خودش، فرزندش در دربار رمّال بشود. پادشاه که یک روز میخواهد فرزند را امتحان کند، تخممرغی را در دستش پنهان میکند و میپرسد که بگو در دستانم چیست؟ فرزند با علم رمّالی حساب میکند و میگوید: وسطش زرد است و اطرافش سفید. بعد فکری میکند و میگوید: این سنگآسیایی است که در وسطش هویج ریختهاند!
فرزند رمّال، علم و آگاهی نسبت به رمّالی را خوب یاد گرفته بود ولی قوّهی تحلیل و تفکرش را اصلاً.
شما ضبطصوتی را در نظر بگیرید که صداهایی را در خودش ضبط میکند. آنوقت اگر خارج از این معلومات از او سؤالی بکنید نمیتواند جواب بدهد، هرچند دادههایی عظیم داشته باشد، چون فرصت نکرده است فکرش را به کار بیندازد، در مدرسه و در خانه تا به مشکلی برخورده است و تا به مجهولی رسیده است اطلاعات را دودستی تقدیمش کردهاند و او سیراب شده است و دیگر احتیاجی به تفکر نداشته است. به همین خاطر بچهای که انبوهی از اطلاعات دینی را دارد ولی تفکر خوبی ندارد، وقتی با شبههی جدیدی مواجه میشود هیچ جوابی نمیتواند به مجهولش بدهد، هیچ جوابی.
حضرت علی علیهالسلام چه زیبا نظام آموزشی امروز را نقد میفرماید در این حدیث:
العلمُ علمان، علمٌ مطبوع و علمٌ مسموع، و لا ینفع المسموعُ اذا لم یکن المطبوعٌ.
علم دو گونه است، علم شنیدهشده و علم فراگرفته شده.
علم مطبوع علمی است که از کسی گرفته نشده و همان ابتکار و تفکر است و اگر ابتکار و تفکر نبود، علم شنیدهشده هیچ سودی نخواهد داشت.
خیانتی که بانکی کردن ذهن بچهها به آنها میکند، خیلی بیشتر از خیانت در جهل نگهداشتن آنهاست. بانکی کردن ذهن فرزند و دانشآموز، خیانتی بزرگ است که آیندهای تاریک را برایش درست میکند. در عوض کودکی که مدام با مجهولاتش دستوپنجه نرم کرده است و به علامت سؤال رسیده است آیندهای روشن خواهد داشت. آیندهای که برایش مجهولات غولی عظیم نیستند بلکه سؤالاتی هستند که فرد خوب بلد است برای یافتن پاسخشان تلاش کند، هرچند اطلاعات اندکی در آن مورد داشته باشد.